قیمت

100,000 تومان

ظرفیت تمام شد!

اشتراک :
0دیدگاه 5232 بازدید
دسته بندی کتاب

مقدمه ی مترجم کتاب:

از جهاتی میتوان کتاب پدر پولدار، پدر بی پول» اثر «رابرت کیوساکی» را مهم ترین کتاب در حوزه ی موفقیت مالی قلمداد کرد.

کتاب، از رویه های مرسوم در آثاری که به موضوع توانگری مالی می پردازند، فراتر می رود و هوش مالی و اقتصادی را در کار می آورد و مخاطب را به گونه ای متفاوت تر و البته اثر گذار تر برای ورود به بحث موفقیت مالی آماده می کند. «رابرت کیوساکی سابقه ی دیرینه ای در حوزه ی املاک و مستغلات دارد.

کتاب پدر پولدار

او از یک ویژگی متمایز در بازار املاک ایالات متحده استفاده کرده و به قول خودش در آزادی مالی اش را شکل داده است؛ آن هم به این صورت که چون در این کشور، حدود نود درصد قیمت یک ملک در قالب وام و اعتبار پرداخت می شود، «کیوساکی» با فراهم کردن سرمایه ی مختصری املاک را میخریده و با تعمیرات ارزش افزوده ای برای آن املاک پدید می آورده است و به این صورت اجاره ی آن را به مبلغی تعیین می کرده که نه تنها قسط وام بانکی را پوشش می داده کـــه در حساب کیوساکی» باقی میگذاشته است.

همین مبلغی باعث شده او همراه همسرش املاک بسیار زیادی را بخرد و رمایه گذاری خود را در طول سالیان قوام ببخشد.

از سوی دیگر، «کیوساکی در بازار آموزش هم ید طولایی داشته » است.

پیشینه ی آموزش های او به دهه ی ۱۹۸۰ میلادی بازمی گردد، جایی که «کیوساکی» انتقادهای صریحی را از رویه ی حاکم بر نظام آموزشی مطرح می کند و نقطه ی اوج آن را می توان انتشار کتابی دانست که در عنوان کتاب پیشنهاد میدهد که اگر میخواهید ثروتمند شوید به مدرسه نروید.

اما برجسته ترین موفقیت «کیوساکی به عنوان نویسنده و مدرس را میتوان در سال ۱۹۹۷ و انتشار کتاب «پدر پولدار، پدر بی پول دید که تا امروز بعد از گذشت بیست و چند سال از انتشار آن همچنان جزو پرفروشهای افسانه ای حوزه ی کتابهای موفقیت مالیست و اقبال به آن با ورود نسل های جدید، چندان فرقی نکرده.

کتاب پولدار

همچنان در نقطه ی اوج است. نظر می رسد متفاوت از رویکرد تقریبا تمامی مدرسان موفقیت که از حوزه ی انگیزش و بحث های تحول فردی به موضوع موفقیت مالی ورود پیدا کرده اند، خاستگاه رابرت کیوساکی» را می توان اقتصاد و مسائل اقتصادی دانست.

او یک کارشناس بی بدیل حوزه ی مالیات ها در ایالات متحده است و افزون بر این از آنجا که در بازار سهام هم سرمایه گذاری های شاخصی انجام داده می تواند اطلاعاتی مفیـــد و ذی قیمت از انتخاب رویکردهای ورود به این بازار و دوام در آن پیشنهاد کند.

همه ی این موارد باعث شده تا آثار «رابرت کیوساکی» از نگاه مخاطبان این حوزه، جلوه ای دیگر داشته باشد و آثار او را که همگی با الهام از همین کتاب پدر پولدار پدر بی پول» نوشته شده اند، به چشم آثار آموزشی متفاوتی در نظر بگیرند که تحولات روز دنیای تجارت را در کار می آورد و بر این اساس مفهوم هوش مالی را مطرح می کند که میتوان جانمایه آموزه های او در نظر گرفت.

سویه ی دیگر آثار رابرت کیوساکی» رویکردی ست که او به نظــام آموزشی و فرآیند تحصیلی دانش آموزان دارد کیوساکی» معتقد اســت.

باعث شده او همراه همسرش املاک بسیار زیادی را بخرد و رمایه گذاری خود را در طول سالیان قوام ببخشد.

از سوی دیگر، «کیوساکی در بازار آموزش هم ید طولایی داشته » است. پیشینه ی آموزش های او به دهه ی ۱۹۸۰ میلادی بازمی گردد، جایی که «کیوساکی» انتقادهای صریحی را از رویه ی حاکم بر نظام آموزشی مطرح می کند.

کتاب پدر پولدار

نقطه ی اوج آن را می توان انتشار کتابی دانست که در عنوان کتاب پیشنهاد میدهد که اگر میخواهید ثروتمند شوید به مدرسه نروید اما برجسته ترین موفقیت «کیوساکی به عنوان نویسنده و مدرس را میتوان در سال ۱۹۹۷ و انتشار کتاب «پدر پولدار، پدر بی پول دید که تا امروز بعد از گذشت بیست و چند سال از انتشار آن همچنان جزو پرفروشهای افسانه ای حوزه ی کتابهای موفقیت مالیست و اقبال به آن با ورود نسل های جدید، چندان فرقی نکرده و همچنان در نقطه ی اوج است.

نظر می رسد متفاوت از رویکرد تقریبا تمامی مدرسان موفقیت که از حوزه ی انگیزش و بحث های تحول فردی به موضوع موفقیت مالی ورود پیدا کرده اند، خاستگاه رابرت کیوساکی را می توان اقتصاد و مسائل اقتصادی دانست.

او یک کارشناس بی بدیل حوزه ی مالیات ها در ایالات متحده است و افزون بر این از آنجا که در بازار سهام هم سرمایه گذاری های شاخصی انجام داده می تواند اطلاعاتی مفیـــد و ذی قیمت از انتخاب رویکردهای ورود به این بازار و دوام در آن پیشنهاد کند.

همه ی این موارد باعث شده تا آثار «رابرت کیوساکی» از نگاه مخاطبان این حوزه، جلوه ای دیگر داشته باشد و آثار او را که همگی با الهام از همین کتاب پدر پولدار پدر بی پول» نوشته شده اند، به چشم آثار آموزشی متفاوتی در نظر بگیرند که تحولات روز دنیای تجارت را در کار می آورد و بر این اساس مفهوم هوش مالی را مطرح می کند که میتوان جانمایه آموزه های او در نظر گرفت.

سویه ی دیگر آثار رابرت کیوساکی» رویکردی ست که او به نظــام آموزشی و فرآیند تحصیلی دانش آموزان دارد کیوساکی» معتقد اســت.

نظام آموزشی کشورها در جهت کارمندپروری و نه کار آفرین پروری حرکت می کند و همین پاشنه آشیل نظام آموزشی می شود و متعاقب آن شرایطی را رقم میزند که نسلهای مختلف برخوردار از خدمات نظام آموزشی نتوانند به وسیله ی آن آمال و آرزوهای خود را در زندگی رقـــم بزنند.

مفهوم وجود شخصیتهایی همچون پدر پولدار و پدر بی پول از همین جا شروع میشود و خلق کتابی را ممکن می کند که از اواخر در دهه ی ۱۹۹۰ تاکنون باعث این همه تغییر نگرش شده است.

مخاطب ایرانی کتاب پدر پولدار پدر بی پول» باید توجه کند که با آموزه های «کیوساکی» نه به صورت پیاده سازی دقیق کـه بـر مبنای پیاده سازی مفهومی پیش برود.

بسیاری از آموزه های کیوساکی بر اساس شرایط اقتصادی حاکم بر ایالات متحده نوشته شده اند. مثلا بسیاری از قوانین مالیاتی که در این کشور برقرار است، قابلیت اجرا کشورهایی نظیر کشور ما را ندارد و این موضوع را می توان در حیطه ی تـــورم، نظام بانکی، املاک و مستغلات، بازار سرمایه و… هـــم ردیابی کرد.

به نظر میرسد در آموزه های رابرت کیوساکی» باید بیش و پیش از همه مفهوم هوش مالی و کار آفرینی را پی گرفت و از این نقطه آموزه های این مدرس شهیر را در زندگی حرفه ای خود پیاده کرد.

بــه هر حال کتاب پدر پولدار، پدر بی پول کتاب بسیار ارزشمندی ست که می تواند یکی از مهمترین حیطه های زندگی یعنی حیطه ی معیشتی را بسیار متحول و کارآمد کند. از شما عزیزان که با کتاب های ضروریات موفقیت و هفتمین کتابی که از این مجموعه به دستتان همراه هستید، صمیمانه سپاسگزارم قدردان دوستان انتشارات نگاه نوین، حسین یاغچی سرویراستار این مجموعه و محمدمهدی ربانی» هم هستم و این کتاب ارزشمند را به حضورتان تقدیم می کنم.

مقدمه پدر پولدار، پدر بی پول

با دو پدری که من داشتم میتوانستم از بین دو دیدگاه مخالف، یکی را انتخاب کنم:

دیدگاه پدر پولدار یا دیدگاه پدر بی پول.

من دو پدر داشتم یکی پولدار و دیگری بی پول. یکی از آنها بسیار تحصیل کرده و باهوش بود مدرک دکترا داشت و طع چهار ساله ی کارشناسی را در کمتر از دو سال تمام کرده بود.

بعد برای ادامه ی تحصیل با استفاده از بورسیهی کامل به دانشگاه های استنفورد، شیکاگو و نورث وسترن رفت. آن پدر دیگرم ولی هیچ وقت سیکل را هم تمام نکرد.

هر دو مرد در شغلشان موفق بودند و تمام عمرشان سخت کار می کردند. هر دو در آمد خیلی زیادی داشتند ولی یکیشان همیشه به مشکلات مالی می خورد و دیگری به یکی از ثروتمندترین مردان هاوایی تبدیل شد.

یکی از آنها، بعد از مرگش، ده ها میلیون دلار برای خانواده، خیریه ها و کلیسایش به ارث گذاشت و دیگری قبض هایی داشت که باید پرداخت می شدند.

هر دو مرد قوی پرجدبه دو نصیحتمی کردند، ولی نصیحتهای شان یک جور نبود.

هر دو اعتقاد زیادی به آموختن داشتند ولی یک رشته ی تحصیلی را پیشنهاد نمی کردند.

کتاب پولدار

اگر فقط یک پدر داشتم، باید نصیحت او را قبول یا رد می کردم. با داشتن دو پدر، میتوانستم از دو دیدگاه مخالف یکی را انتخاب کنم دیدگاه پولدارها، دیدگاه فقرا. به جای آن که یک دیدگاه را قبول و دیگری را رد کنم، متوجه شدم که در حال بیش تر فکر کردن مقایسه کردن و بعد، انتخاب خودم هستم.

مشکل آن بود که مرد پولدار، هنوز پولدار و مــرد بی پول هنوز بی پول نشده بود هر دو تازه اول راه شغلشان بودند و هر دو هم با پول و خانواده هایشان درگیر ولی دیدگاه بسیار متفاوتی نسبت به پول داشتند.

مثلا یکی از پدرها می گفت، «پول دوستی منشأ تمـــام شرارت هاست. دیگری می گفت «فقر منشأ تمام شرارت هاست».

داشتن دو پدر قدرتمندی که هر دو روی من نفوذ داشتند، سخت بود. دوست داشتم پسر خوبی باشم و بـه حـرف هردوشان گوش کنم، ولی نصیحت های آن یکی با دیگری فرق داشت.

تفاوت دیدگاه شان به خصوص درباره ی پول آن قدر زیاد بود که کنجکاو و تحریکم میکرد. این شد که مدت زیادی بــه حرف های آن دو فکر می کردم.

اغلب اوقات تنهایی ام را صرف فکر کردن و پرسیدن ایــــن سوال ها می کردم، «چرا او این حرف را می زند؟» و بعد همین سوال را در مورد حرفهای آن یکی پدرم می پرسیدم.

اگر فقط می گفتم «آره، حق با اوست موافقم» راحت تــر بــود یــا بــا گفتن این حرف مرد گنده نمیداند در مورد چی دارد حرف که میزند نظرش را رد میکردم در عوض، داشتن دو پدری دوستشان داشتم، باعث شد فکر کنم و در نهایت طرز فکر خودم را انتخاب کنم در این روند معلوم شد انتخاب خودم در بلندمدت با ارزش تر از صرفا قبول یا رد یک دیدگاه بود.

یکی از دلایل ثروتمند تر شدن پولدارها بی پول تر شدن فقرا و کلنجار رفتن طبقه ی متوسط با بدهی این است که مفهوم پول را در خانه ها یاد میدهند نه در مدارس اغلب ما از پدر و مادرهای خود در مورد پول شنیده ایم ،پس پدر و مادر بی پول چه چیزی درباره ی پول میتوانند به فرزند خود بگویند؟

آنها فقط میگویند به مدرسه برو و خوب درس بخوان». فرزند آنها ممکن است با نمره های عالی فارغ التحصيل شود، ولى برنامه ریزی مالی و ذهنیت آدم های بی پول را دارد.

متاسفانه در مدارس در مورد پول آموزش نمی دهند. مدارس روی مهارتهای علمی و تخصصی تمرکز میکنند، نه مهارت های مالی از این جا معلوم میشود که چرا بانکداران، پزشکان و حسابداران باهوشی که نمره های عالی می گرفته اند، تمام عمـــر با مشکلات مالی دست و پنجه نرم میکنند.

بدهی های سرسام آور ما عمدتا به خاطر تصمیم گیری های مالی، بدون آموزش یا آموزش کم در خصوص پول است.

این روزها اغلب در این فکرم که با وجود میلیون ها نفری که به کمک مالی و پزشکی نیاز دارند به زودی چه اتفاقی خواهد افتاد.

آنها به پشتوانه ی مالی خانواده ها یا دولت خود نیاز دارند. چه خواهد شد.

  • اگر بودجه ی بیمه ی پزشکی سالمندان یا سازمان تامین اجتماعی تمام شود؟
  • اگر آموزش درباره ی پول را همچنان بـه پدر و مادرها (که اکثرا بی پول هستند یا خواهند شد واگذار کنیم، کشورها چگونه به بقای خود ادامه خواهند داد؟

چون من دو پدر تاثیر گذار داشتم از هر دو چیزهایی یاد گرفتم. مجبور بودم به به نصیحت هر کدامشان فکر کنم، به همین خاطر، به بینش ارزشمندی در خصوص قدرت و تاثیر افکار انسانها روی زندگی شان رسیدم مثلا یکی از پدرهایم عادت داشت بگوید، «از عهده اش برنمی آیم. پدر ،دیگرم گفتن این جمله را ممنوع کرده بود. به من اصرار میکرد بپرسم چطور از عهده اش برآیـــم؟».

اولی، یک جمله ی قطعی ست و دومی سوال جمله ی اول، شما را به حال خود وامی گذارد ولی جمله ی دوم وادارتان می کنــد بــه فکر کردن پدر من که به زودی پولدار می شد، توضیح میداد با گفتن از عهده اش برنمی آیم مغز شما دیگر فعالیت نمی کند.

کتاب پدر پولدار

با پرسیدن سوال : چطور از عهده اش برآیم؟

مغزتان راه می افتد. منظورش آن نبود که باید هر چیزی که دلتان می خواهد بخرید. او نسبت به پرورش ذهن قدرتمندترین کامپیوتر دنیا داشت می گفت مغز من هر روز قوی تر می شود چون از آن کار میکشم.

هرچه قوی تر میشود، من پولدار تـــر می شوم» اعتقاد داشت گفت از عهده اش برنمی آیم، نشانه ی تنبلی ذهن است.

هر چند پدران من هر دو سخت کار میکردند، ولی وقتی پای مسائل مالی در بین بود یکی عادت داشت دیگر به آن فکر نکند و دیگری عادت داشت از مغزش کار بکشد.

نتیجه ی بلندمدت ایــن عادت ها این بود که وضعیت مالی یکی از پدرها بهتر و وضعیت مالی آن دیگری بدتر میشد.

این موضوع در مورد کار کشیدن از مغز با کسی که مرتب برای ورزش به باشگاه می رود و کسی که روی مبل لم میدهد و تلویزیون نگاه می کند، فرق چندانی ندارد.

تمرین بدنی مناسب احتمال سلامتی را بیش تر می کند و تمرین ذهنی مناسب احتمال پولدار شدن را پدران من نگرش متفاوتی داشتند که روی طرز فکرشان تاثیر گذاشته بود.

یکیشان فکر میکرد پولدارها برای مراقبت از آنهایی که کم تر پول دارند باید مالیات بیش تری بدهند. دیگری می گفت «مالیات تولید کننده ها را تنبیه می کند و به کسانی که مولد نیستند، پاداش میدهد».

یکی از پدرها نصیحت میکرد سخت درس بخوان تا بتوانی در شرکت خوبی کار پیدا کنی دیگری می گفت «سخت بخوان تا بتوانی شرکت بزرگی را پیدا کنی و بخری».

یکی از پدرها میگفت من پولدار نشدم چون شما بچه ها را دارم».

دیگری می گفت، «من باید پولدار شوم، چـــون شـما بچه ها را دارم».

یکی شان تشویقمان میکرد سر میز شام در مورد پول و کسب و کار حرف بزنیم در حالی که دیگری صحبت در مورد پول را موقع غذاخوردن ممنوع کرده بود.

یکی می گفت، «وقتی پای پول در میان است، باید احتیاط کنی، ریسک نکن دیگری می گفت، «یاد بگیـــر ریسک را مدیریت کنی».

یکی از آنها عقیده داشت خانه بزرگترین سرمایه و دارایی ماست ولی دیگری می گفت «خانه ی من بدهـــی مــن اسـت.

اگر خانه بزرگترین سرمایه ات باشد به دردسر می افتی. هر دو پدر من قبضهایشان را به موقع پرداخت می کردند، ولی یکی از آنها اول از همه و دیگری آخر

یکی از پدرها عقیده داشت شرکتها یا دولت از من مراقبت و نیازهایم را برطرف میکنند او همیشه نگران افزایش حقوقها، طرح های بازنشستگی، مزایای درمانی مرخصی استعلاجی، روزهای تعطیل و مزایایی از این قبیل بود.

او برای دو عموی خودش که در ارتش استخدام شده بودند و بعد از بیست سال خدمت فعالانه حقوق و مزایای بازنشستگی دریافت می کردند، احترام قائل بود.

عاشق ایده ی مزایای درمانی و تعاونی بود که ارتش برای بازنشسته های خود قائل میشد.

ایده ی حمایت شغلی دائمی و مزایای شغلی، بعضی وقت ها مهم تر از شغل به نظر میرسید. اغلب می گفت، من برای دولت سخت کار کرده ام و مستحق این مزایا هستم».

آن دیگری اعتقاد داشت باید از نظر مالی کاملا به خودمان تکیه کنیم. علیه ذهنیت مزایا و این که چطور آدم ها را ضعیف و از نظر مالی محتاج میکرد حرف میزد و اصرار داشت باید قابلیت مالی داشته باشیم.

یکی از پدرها برای پس انداز چند دلار تقلا می کرد و دیگری سرمایه به وجود میآورد یکیشان شیوه ی نوشتن رزومه ی شغلی تاثیر گذار را به من یاد داد تا بتوانم شغل خوبی پیدا کنم دیگری نوشتن طرح های کسب و کاری و مالی قوی را یادم داد تا بتوانم شغل به وجود آورم.

داشتن دو پدر قدرتمند به من فرصت داد تاثیر افکار مختلف را مردم ببینم میدیدم در واقع | افکار انسانهاست که روی زندگی

زندگی شان را می سازد. مثلا پدر بی پول من همیشه می گفت «من هیچ وقت پولدار نمی شوم و این پیشگویی.

به واقعیت فقیر بودن با بی پولی فرق تبدیل شد. از طرف دیگر، پدر پولدارم دارد. بی پولی موقتی اما همیشه خودش را پولدار می دانست و فقر همیشگی ست چیزهایی شبیه به این می گفت، «من مرد ثروتمندی هستم و ثروتمندها این کار را نمی کنند.

حتی وقتی بعد از یک شکست مالی بزرگ کاملا ورشکسته شد همچنان خودش را ثروتمند می دانست. خودش را با گفتن این حرف دلداری می داد، بی پولی بــا فقـــر مهمفرق دارد. بی پولی موقتی ست ولی فقـر همیشگی ست».

کتاب پولدار

پدر بی پولم می گفت من علاقه ای به پول ندارم» یا «پول نیست».

پدر پولدارم همیشه میگفت، «پول یعنی قدرت». قدرت افکار ما شاید هیچ وقت سنجیده یا درک نشود، ولی برای من وقتی پسر جوانی بودم، محرز شده بود که آگاهی نسبت به افکارم و شیوه ی حرف زدن درباره ی خودم مهم است.

می دیدم که پدر بی پولم پول ندارد، نه به خاطر مقدار در آمـــدی که چشمگیر هم بود، بلکه به خاطر افکار و کارهایش. مـــن، پسر جوانی که دو پدر داشت، دقیقا می دانستم که باید مراقب انتخاب افکارم باشم.

درسی از «رابرت فراست»

«رابرت فراست شاعر مورد علاقه ی من است. تمام شعرهایش را خیلی دوست دارم ولی بهترین شعرش از نظر من، شعری ست به نام راه ناپیموده ،من از درسی که این شعر می دهد، تقریبا هر روز استفاده می کنم.

راه ناپیموده به میان جنگلی آفتابی دو راه از هم جدا میشدند و افسوس که فقط یکی را می توانستم برگزینم

و من که راهی این راه بودم لختی آن جا ایستادم و تا دور دستهایی که میتوانستم، خیره به یکی از آنها شدم

تا آنجا که نگاهم در بوته ها گم شـ بعد آن یکی راه را بیطرف بر ، برگزیدم شاید این ادعا بهتر باشد که چون پوشش و چمنش بیشتر بود.

گرچه رهگذران هر دو آنها را به یک اندازه فرسوده بودند.

و آن صبح هردوشان پوشیده از برگ بودند

بی آن که رد پایی روی آن دو باشد

آه که من آن نخستین راه را برای دیگر روزی به تعویق انداختم با این که میدانستم هر راه، راهی دگر می آورد در این شک بودم که مرا راه بازگشتی هست آیا؟

و این را باید با یک آه بگویم.

جایی، سالهای سال از

پس

آن روز

دو راه در یک جنگل از هم جدا شدند و من آن را گزیدم که کمتر کسی پیموده بود

و تفاوت فقط در همین بود

و همین تنها تفاوت آن است.

مدت سال یعنی 

سال هاست که اغلب به این شعر رابرت فراست فکر می کنم.

گوش نکردن به نصیحت ها و نگرش پدر فرهیختــــهام، تصميـــم خیلی سختی بود، ولی همین تصمیم بقیه ی زندگـــی مـــرا ساخت.

وقتی انتخاب کردم به حرف چه کسی گوش بدهم، یادگیری در زمینه ی پول را شروع کردم پدر پولدارم به م تا سی و نه سالگی ام به من آموزش میداد.

وقتی متوجه شد چیزی را که تلاش میکرد در کله ی من که اغلب اوقات کودن بودم فرو کند، فهمیده ام و کاملا درک کرده ام از آموزشم دست کشید. پول یکی از شکلهای قدرت ام ولی آنچه قدرت بیش تری دارد، دانش مالی ست پول می آید و خرج می شود، ولی اگر بدانید چطور کار میکند روی آن مسلط میشوید و می توانید تولید ثروت را شروع کنید.

دلیل این که طرز فکر مثبت به تنهایی موثر نیست این است که اغلب مردم هیچ وقت در مدرسه درباره ی پول آموزش ندیده اند، پس تمام عمرشان را برای پول کار می کنند.

چون من موقع شروع کار فقط نه سال داشتم، پدر پولدارم درسهایی به من یاد میداد که آسان بودند و وقتی همه ی حرف ها را گفت و همه ی کارها را انجام داد، فقــــط شش درس اصلی باقی ماند که برای سی سال تکرارشان می کرد.

این کتاب در مورد این شش درس است که تا حد امکان با زبان ساده بیان شده اند، درست همان طور که پدر پولدارم بـه مـن آموزش میداد این درسها قرار نیست جواب باشند، بلکه راهنمای شما و فرزندانتان برای ثروتمندتر شدن، فارغ از اتفاقات دنیایی هستند که روز به روز تغییر میکند و ثبات ندارد.

نظرات

متوسط امتیازات

0
100,000 تومان
0 نقد و بررسی

جزئیات امتیازات

5 ستاره
0
4 ستاره
0
3 ستاره
0
2 ستاره
0
1 ستاره
0
درباره مدرس
دکتر مهدی نکوئی
دکتر مهدی نکوئی
دکترای کسب و کار

دارای مدرک دکترای کسب و کار از دانشگاه IPAG Bussines School فرانسه

نمایش پروفایل