ناپلئون هیل
ناپلئون هیل کیست؟
ناپلئون هیل ۲۶ اکتبر ۱۸۸۳ در ویرجینا، آمریکا به دنیا آمد.
خانواده او وضع مالی نامناسبی داشتند و محل زندگی آنها نیز چندان تعریفی نداشت.
فقر، خرافات و بیسوادی رایج بود و جالبتر از همه اینکه در چنین محلهای، باز هم خانهای که خانواده هیل در آن زندگی میکردند، شناخته شده بود.
ناپلئون هیل مادرش را در همان دوران کودکی از دست داد.
مادر بر اثر سوتغذیه و بیماری از دنیا رفته بود و پسرک را حساس کرده بود. او حسرت زندگی بچههای دیگر را میخورد.
آنهایی که در زندگی خود غذای خوب داشتند و لباس مناسب میپوشیدند.
در این میان، پدر نیز چندان کاری برای بهبود حال فرزندش نمیکرد.
او بی توجه به حال پسرش پس از گذشت مدتی ازدواج کرد.
این ازدواج به نفع ناپلئون تمام شد. نامادری توانست روح خشن و وحشی او را رام کند و ناپلئون را به سوی آنچه که علاقه داشت، یعنی نویسندگی، سوق دهد.
او از سیزده سالگی نوشتن برای روزنامهها و نشریات را شروع کرد.
با روزنامه ویرجینیا همکاری میکرد و نام خودش را هم گزارشگر کوهستان گذاشته بود.
همین کسب درآمد سبب شده بود تا بتواند درسش را ادامه دهد.
در حقیقت با همان پولی که از کار درمیآورد، درس میخواند.. وقتی زمان تحصیل هیل در دانشگاه رسید، رشته حقوق را انتخاب کرد.
اما هزینههای تحصیل در این رشته، از حد توان او خارج بود.
بنابراین، دوباره تصمیم گرفت تا روی کاری که در آن تخصص داشت، یعنی خواندن و نوشتن برای روزنامهها، تمرکز کند.
ناپلئون هیل به خوبی ثابت کرده بود که در نوشتن استاد است.
او توانایی و استعدادی از خود نشان داده بود و این توانایی، توجه مدیران او را به خود جلب کرد.
هیل کار مصاحبه و گفتگو با آدمهای معروف را انجام میداد و این موضوع سرآغازی برای آشنایی او با راه و روشهای رسیدن به ثروت بود.
ناپلئون هیل، تجربههای کاری متفاوتی را از سر گذراند.
شغلهای زیادی را امتحان کرد. کمپانیهایی تاسیس میکرد که مدتی او را تامین میکردند و بعد از گذشت زمانی، شکست میخوردند.
او بارها و بارها شکست خورد و دوباره برخاست تا کار جدیدی را امتحان کند.
تجربیات جدید و آینده ناپلئون هیل:
انتشار نشریههایی برای اینکه تجربیاتش را با آدمهای مختلف در میان بگذارد و مسیر را برای آنها مشخص کند.
آشنایی او با اندرو کارنگی، نقطه عطف زندگی هیل به شمار میآید.
اندرو کارنگی از ناپلئون هیل خواست تا با افراد مشهوری مصاحبه کند.
از هنری فورد، مالک و بنیانگذار شرکت خودروسازی فورد، گرفته تا افرادی مانند توماس ادیسون، مخترع لامپ برقی، و گراهام بل، مخترع تلفن.
هیل با چهلوپنج نفر از افراد موفق در دوران خود مصاحبه کرد.
مجموعه گفتگوهای ناپلئون هیل با این افراد، در سال ۱۹۲۸ کتابی به نام درسهای موفقیت (the Low of Success) منتشر شد.
این کتاب، موفقیت و گام بزرگی بود که هیل برداشت. بعد از منتشر شدن این اثر بود که هیل توانست تا زندگی مجللی برای خودش بسازد و به نوعی نشان دهد آنچه در کتابهایش از آن صحبت کرده است، چندان بیراه نیست.
البته رکود بزرگ مالی که در سال ۱۹۲۹ اتفاق افتاد، دامن ناپلئون هیل را هم گرفت.
کتاب مشهور دیگری که از ناپلئون هیل منتشر شده است، بیندیشید و ثروتمند شوید است.
*برای تهیه این کتاب میتوانید روی عکس زیر کلیک کنید.
این اثر در سال ۱۹۳۷ به چاپ رسید و دوباره ناپلئون را به ثروت رساند.
این کتاب به سرعت به فهرست کتابهای پرفروش راه پیدا کرد و نویسندهاش، دوباره به سراغ زندگی مجللش رفت اما چند سال بعد، هنگامی که از همسر دومش جدا شد این ثروت هم از زندگی او خارج شد.
همسر دوم هیل، کمکهای بسیاری در ویرایش و انتشار این کتاب کرده بود، بنابراین از سود حاصله از کتاب نیز، سهم زیادی داشت.
بههرحال، هیل در این کتاب از رازی صحبت کرده است که به عقیدهاش، راه رسیدن به ثروت و موفقیت است.
اما اینکه این راز چیست، در کتاب با وضوح بیان نشده است.
ناپلئون هیل کتابهای دیگری هم منتشر کرده است که پرفروش و معروفند.
از میان آنها میتوان به کتابهای نردبان موفقیت، دینامیت مغزی، فلسفه موفقیت، شاهکلید ثروت و غلبه بر شیطان اشاره کرد.
انتشار کتابهای او، سبب شدند تا هیل، دورههای مختلفی از ثروت و زندگی شاهانه را پشتسر بگذارد.
ناپلئون هیل ۸ نوامبر ۱۹۷۰ در سن هفتادوهشتسالگی از دنیا رفت.
کتاب هایناپلئون هیل:
کتاب قوانین موفقیت در سال ۱۹۲۸ منتشر شد.
این کتاب در واقع اولین اثر هیل بود که ثروت را برایش به ارمغان آورد و میزان درآمد ماهیانه او را افزایش داد.
این کتاب هم درست مانند بیندیشید و ثروتمند شوید، از دل گفتگوها و مصاحبههای هیل بیرون آمده است.
در این کتاب، قوانینی را که او برای رسیدن به ثروت ضروری میداند، به کار میگیریم تا شاهد معجزه واقعی و عملکرد آن در زندگی باشیم.
نردبان جادویی برای رسیدن به موفقیت، بعد از قوانین موفقیت، در سال ۱۹۳۰ به چاپ رسید.
اما موفقیت چندانی برای نویسندهاش هم در پی نداشت.
این کتاب دربردارنده اصولی هستند که در کتاب پیشین او، به عنوان اصل موفقیت مطرح شده بودند.
ناپلئون هیل در این کتاب، این اصول را به صورتی واضحتر مورد بررسی قرار داده است.
بیندیشید و ثروتمند شوید را که در سال ۱۹۳۷ منتشر شد، باید مهمترین و مشهورترین کتاب ناپلئون هیل به خصوص در میان ایرانیان بدانیم.
این کتاب بعد از پشتسر گذاشتن رکود اقتصادی آمریکا منتشر شد و امید تازهای به مردم داد.
از همین رو در میان مردم کشورهای دیگر هم محبوب است. این کتاب به شکل گفتگو نوشته شده است.
در این مصاحبهها، افرادی که موفقیت و ثروت را به دست آورده بودند، از مسیری گفتهاند که آنان را به ثروت رسانده است.
البته هیل در این کتاب، مهمترین مسئله را داشتن ذهنی ثروتمند میداند. ذهنی که آماده برای جذب ثروت باشد، موفقیت و پول را پیدا میکند.
۱-غلبه بر شیطان:
(فریب دادن شیطان) در سال ۱۹۳۸ نوشته شد. اما سالها مخفی ماند.
سرنوشت این کتاب این بود که در سال ۲۰۰۱ با ویرایش و حاشیهنویسیهایی از شارون لچر منتشر شود.
این کتاب را هم باید مانند کتابهای دیگر هیل، در دسته موفقیت و خودیاری قرار داد.
با این تفاوت که این بار با یک داستان طرف هستیم. داستان گفتگوی هیل و شیطان و راهی که میتوان برای غلبه بر شیطان (یا همان بخش تاریک درونی ما) درنظر گرفت.
۲-شاه کلید ثروت:
، کتاب دیگری بود که در سال ۱۹۴۵ به چاپ رسید.
این کتاب هم بر اساس همان طرز تفکر ناپلئون هیل نوشته شده است؛ تغییر دادن الگوهای ذهنی برای رسیدن به هرآنچه که در زندگی میخواهید.
او شاه کلید را وسیلهای میداند که میتواند تمام درهای بسته را برای ما باز کند.
این کتاب هم، ذهن ما را به شاه کلیدی تبدیل میکند که درهای بسته برایش معنایی ندارند.
جملات به یاد ماندنی هیل:
با گذشت حدود ۵۰ سال از فوت ناپلئون هیل، سخنانش هنوز از یادها نرفته است.
او کتابها و سخنرانیهای زیادی را برای تغییر باورهای مردم آنجام داده است.
در ادامه برخی از جملات او را میخوانید:
هر چیزی که ذهن انسان بتواند تصور و باور کند، می تواند به آن دست پیدا کند.
هم موفقیت و هم شکست، تا حد زیادی نتیجه عادات شما هستند.
ترسها، چیزی بیشتر از تصوری ذهنی نیستند.
ما حاضر نیستیم چیزی که نمیفهمیم را باور کنیم.
ادیسون ۱۰۰۰ بار شکست خورد تا اینکه چراغ الکتریکی را درست کرد. با چند بار شکست خوردن دلسرد نشوید.
ابتدا اندیشه میآید؛ بعد سازماندهی آن اندیشه به ایدهها و طرحها؛ بعد تبدیل آن طرحها به واقعیت. آغاز، همانطور که مشاهده خواهید کرد، در تخیل شماست.
هیچ چیز به جز خودت، نمی تواند برایت موفقیت به ارمغان بیاورد.
تا زمانی که عادت دیدن خوبیها به جای بدیها در دیگران را در خود شکل ندهی، هرگز نه به موفقیت خواهی رسید و نه به خوشحالی.
نقطه شروع تمام موفقیتها، اشتیاق است.
کسی که بیشتر از دستمزدی که میگیرد کار میکند، به زودی بیشتر از کاری که میکند دستمزد میگیرد.
دیدگاهتان را بنویسید